|
شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 6:16 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
گمان کردم که او عـــاشق ترین عـــاشق در این دنیاست! تمام صحنه سازی ها تظاهر بود.... تظاهر بود ..... تظاهر بود..... گمان کردم که او عـــاشق ترین عـــاشق در این دنیاست. ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب: , :: 3:56 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
خیلی وقت کهندیدمت گلم بی قرارم تا بیبینمت گلم تو سکوت پشت این پنجره ها،موندگارم تا بیبینمت گلم پوشش نگاه تو،قلب من یاد حرفات منا آتیش میزن همه هستیم به فدای تو گلم با تو بودن تنها خواهش من کاش که پرنده ای بودم پر میزدم تو بومتون شاید یه روز اصم منو صدا کنی گریه هام مرحم در دای من است تو صدات به عشق فریاد شدنت این پرنده ی اسیر بی صدا داره اسم تو را فریاد می زنه نفس های آخر آه ای خدا دل من جون داره میده بی صدا من می خوام یک بار دیگه بیبینمت تا بپرسم که چرا ، رفتی چرا؟ کاش که پرنده ای بودم پر میزدم تو بومتون شاید یه روز پنجره ها را باز کنی آبم بدی دونم بدی عشق و خودت یادم بدی شاید یه روز اسم من را صدا کنی کاش که پرنده ای بودم ، پرمیزدم تو بومتون شاید یه روز پنجره ها را باز کنی آبم بدی دونم بدی عشق را خودت یادم بدی شاید یه روز اسم منا صدا کنی ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 3:48 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
خیلی سخته بغضی داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه خیلی سخته کسی را دوست داشته باشی ولی خودش ندونه خیلی سخته عزیز ترین کست رو بخوای فراموشش کنی خیلی سخته عشق را از نگاه کسی بخونی ولی نتونه بهت بگه خیلی سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگند جز اونی که فکر می کنی و به خاطرش زنده ای. خیلی سخته که دلت بخواد گریه کنی ولی بهونه درست و حسابی نداشته باشی. خیلی سخته،،،،،،،،خیلی سخته...... ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 3:10 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
گفتم:تو شیرین منی گفتا:تو فرهادی مگر. گفتم:خرابت می شوم گفتا:تو آبادی مگر گفتم:ندادی دل به من گفتا:تو جان داری مگر گفتم:زکویت میروم گفتا:تو آزردی مگر گفتم:فراموشم نکن گفتا:تو دریای مگر ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 2:51 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
روزگاری ما هم ای گل چون تو یاری داشتیم این چنین رسوا نبودیم اعتباری داشتیم ما که اکنون این چنین از چشم افتاده ایم روزگاری سر در آغوش نگاری داشتیم نبودی بی تو پنهان گریه کردم تو را دیدم و خندان گریه کردم برای اینکه اشکم را نبینی نشستم زیر باران گریه کردم رفتی و ندیدی که محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهای من وابستگی ام را به تو باور کردم
![]() ![]() |