|
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 1:56 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
دلم همچون پرستو بی قرار است پر از دلشورهای انتظار است اگر چه سردی دی در کمین است دل من عاشق فصل بهار است دل بیچاره و درمانده من سیر پوش از شبی بی اعتبار است اگر چه ترک من کردی و رفتی دل من همچنان امیدوار است دل من محرم رازی ندارد رفیق نارفیقش روزگار است ازآن ساعت که گشتم عاشق تو دل مجنون شب زنده دار است. ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 1:6 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
رد پای اشکهایم را بگیر تا بدانی خانه ی عشق کجاست... بیشتر از آنکه تصور کنی خجالت دیدم و بیشتر ازآنکه باور کنی قلبم را شکسته اند.... اما تو نه قلبم را شکستی و نه خیانت کردی. تو جگرم آتش زدی،زبانم می گوید: به امید روزی که روزگارت سیاهتر از پر کلاغ تیره تر،از غروب و غمگین تر از دام جدائی باشد. اما دلم می گوید: به امید روزی که آشیانت بالاتر از آشیان عقاب ،چشم انداز نگاهت زیبا تر از بهشت،برلبانت لبخند و صد هزار پری کنیزت باشد. ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 12:53 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد. اوکه دیدگانش به فروغ خداوندی شبیه است و مظلومیت نگاهش به زیبای نجابت خورشید. بازهم از تو می گویم:تو که در پاییز هزار رنگ را پیرم بودی تو که در اوج مهربانی پناه قلی خسته و تب آلوده بودی،تو که فانوس به دست راهم را نشان دادی. مرا بانم باران عشق آشتی دادی بازهم از تو می نویسم: توکه یاد آور شکوه و مهر و محبتی،از تو می نویسم چرا که تمام کلمه های نانوشته مرا نوشته مرا تو نخوانده می دانی. نه نگو اقاقی نیستی یا با یاس نسبتی نداری هم جنس باران نیستی. تمام دردهای من با وجود تو درمان گرفت،ای سحر آفرین! ای که جادوی نگاهت راه مرگ را برویم بست. من زیبا ترین کلمات را در گلدان کاشته ام که روزی به تو تقدیم کنم. ((بیبین به یاد من باش و فرا موشم نکن)) ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 12:34 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
برجان می جوشم که جویان تو باشم قایقی بر موج دریای تو باشم تمام آرزوی من،کاش! یکی از آرزوهای تو باشم. * * * بهار سبز جان من کجای؟ زمین و آسمان من کجای؟ درخت هستی ام چرا مرد و خشکید غریب مهربان من کجای؟؟؟؟؟ ![]()
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 12:28 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
زندگی را می خواهم در کنار تو زندگی را دوست دارم برای تو و زندگی کردن را برای چشمان قشنگت می خواهم تورا می خواهم برای زندگی و زندگی را می خواهم برای تو و مفهوم زندگی را در مفهوم تو می توانم معنا کنم و می توانم نگاهت را معنا کنم چنانکه به چشمان همچو آسمانت نگاه کنم آری،زندگی زیباست اگر زیبا بیبینم زندگی زیباست اگر باهم بیبینم ![]() ![]() |