دفتر شعر
شعر عکس عاطفی و عاشقی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
اشعار و نوشته های من
rain love u
سایت برتر
خرید ساعت مردانه جدید
خرید ساعت مردانه جدید
تنهای ساده دل
فروش پودر مو
پیامبر مهربانی ها
عشقی *تپلی*
دانلود آهنگ جدید
hots sex group
ورود ممنوع
درج آگهی رایگان
چگونه گوشی خود را بشناسی؟
همه چی از همه جا...
گروه اینترنتی گل یاس
حقیقتیه که اراک سره گفتن نداره ؟
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر و آدرس parishanname.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. شعر عاشقانه









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 167
بازدید هفته : 622
بازدید ماه : 754
بازدید کل : 84826
تعداد مطالب : 134
تعداد نظرات : 109
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
مهرداد

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 11:36 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد

 


دســــــتم بـــه آرزوهـــایـــم نـمـی رســــــد

آرزوهـــــایـــــم بســــــیار دورنــــد

ولـی درخت سبز صبرم می گوید

امیدی هست ... خدایی هسـت

این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم

شاید این بار دستم به آرزوهایم برسد

 
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 11:34 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد

 


دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی

گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد

گفتی همیشه آرامـی همـیشه بـه امیــد بــودنم زنــده میـمانی

مدتی است که روزها ، سرد گذشته از سردی هوا ، آب چشمه ی عشقت یخ بسته

رگهای قلـبم بی آب است به یـک کویر خشک رسـیدن هـم بهتر از بـاریدن باران است

فصل عشق تو ، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است

بی خیال ، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم

تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و  آمده ای به سراغ صفحه آخرش

هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش

اول بیا و بعد بگو می خواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی

اگر این اسـت امروز تو ، وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت

بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت ، این بار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت

باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی

دیدنت حالم را خراب میکند ، زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم

اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند

دلت به حالم نسوزد ، اینک این حال من است که سوخته ، چشمهای خیسم

به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و می شمارد

ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند

به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ، خاطره هایم را جا میگذارم

و دیگر جای قدمهایت پا نمیگذارم

 
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 11:33 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد

 


هنوز هم فراموشت نـکرده ام بـا این که فراموش شده ام

هنوز هم صدایت را می شنوم بـا اینکه صــدایم نـکرده ای

هنوز هم همه جا می بینمت با اینکه به دیدنم نیامده ای

هنوز هم با عشـق تو پا برجـام بـا اینکه خـودت را زیــر پا عــشق دیــگری شــکسـته ای

هنوز هم همان طور مقدس دوست دارم با اینکه زندگی خود را داری به تباهی می کشانی

هنوز هم چشمانی به اشتیاق نگاهت منتظرند با اینکه چشم برچشم دیگری دوخته ای

هنوز هم دلواپس دلنگرانی های توام با اینکه از همه آدمها بریده ای

به هزاران شادی نفروشم غم پنهان  تو را

 
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 11:30 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد

 


هیچكس لیاقت اشكهای تو را ندارد و كسی كه چنین ارزشی دارد

باعث اشك ریختن تو نمی شود اگر كسی تو را آنطوركه میخواهی دوست ندارد

به این معنی نیست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد

دوست واقعی کسـی اسـت كه دست های تو را بگیرد ولی قلب تـو را لمـس كند

بدترین شكل دلتنگی برای كسی آن است كه در كنار او باشی و بدانی كه هرگز به او نخواهی رسید

 
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 6:20 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد

 


من شکستن نمیدانم

ولی هر کس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود

دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را ... دلم را با نگاه سردش و

کمرم را ... با رفتنش

 
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 6:19 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد

 


فرصـت زندگـی داری بـخاطـرم خـطر نـکن بـه پـای ایـن شـکسته دل جـوونی تو هـدر نـکن

حیفه بمونی با غم عشق من بی خانمون به شعله ها نگاه بکن منم یه شمع نیمه جون

مـیشـناسـمت ای خـوب مـن وابسـته ای مـثل خـودم مـن نـمی خـوام درگـیـر ایــن دردی بشـی کـه مـن شـدم

همین قـدر بـهت بـگم خسـته و وامـونده شـدم تـقـدیر بـی وفا میگه مهمون ناخونده شدم

ایـنکـه بـهـت میــگم بــرو خـیال نـکن کـه راحـته بـدون کـه بـعـد رفـتنت دلــم فـکـر شـکـایتـه

نـگـاه بـی تـفـاوتـم تـرسـیه از بــرگشتنت خـواستم بـیـفته از سـرت عــادت دلـتنگ شـدنت

فرصـت زنـدگـی داری بـخـاطرم خـطر نـکـن بـه پــای این شــکسته دل جـوونی تـو هدر نـکن

سخته گذشتن از همون عشقی که پوچ و خالی نیست با سرنوشت چی میشه کرد وقتی دیگه مجالی نیست

 
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 1:4 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد