
يکي عاشق بود ... يکي عاشق نبود...؛هيچکس مثل خدا عاشق معشوقش(ما انسان ها) نبود
يه روز عاشقش بودم ،يعني با تموم وجودم مي خواستمش
اما... نميدونم چرا خدا وسط عاشقي من
بلند گفت:-کات-
اما ديگه نگفت:صدا-نور- حرکت نمي دونم چرا؟
شايد من عاشقي و خوب بازي نکردم
اما بذارين يه چيزي ؛ به حقانيتش قسم ،هم باهاش کشيدم.اما نميدونم؟.
خنديدم ،گريه کردم،حتي براش درد
اون اصلا نقشش رو خوب بلد نبود بازي کنه .
زيرِ صداش يه جوري تملق بود
من عاشق بودم،اما اون معشوق نبود!!! اينه که موضوع نوشته ام رو گذاشتم" يکي بود... .
يکي نبود... غير از خداي مهربون هيچکس ديگه عاشق نبود"
مي دونيد فيلم منم يه روزي به اکران در مياد.مي دونيد کي؟قــــــيــــــامـــــــت
يه روزي با صداي بلند مي گن:فيلم يکي بود... يکي نبود... تا چند دقيقه ديگه روي پرده آسمون به نمايش در مياد
کارگردان:خدا
بازيگران: خودم و اون وخدا
و با هنرمندي : شــــيـــــطـــــان
اميدوارم اون روز از فيلم من بدتون نياد !!!
تمام....
نظرات شما عزیزان:
یکتا 
ساعت14:07---26 دی 1391
دريا شور شد
از بس اشک ريخت
در فراق رفتنت....
حال گونه هاي من
ببين که شوره زاريست
در انتظار آمدنت...