|
جمعه 6 مهر 1391برچسب:, :: 11:49 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
...................صدایم کن،که صدایت آرامش وجود من است! نگاهم کن،که درون چشمات برایم طلوع یک دنیا عشق و محبت است! دعایم کن،که دعای تو تضمین فردای زیبای با تو بودن است! نوازشم کن،که دستای پر مهرت گرمی گونه های سرد و خیسم است! اشکایم را پاککن،حالا نگاهم کن،کمی با من دردو دل کن،مرا آروم کن،بگذار سرم را بر روی شانه ایت بگذارم،بگذار دستانت را بفشارم،بگویم چقدر دوستت دارم،مرا باور کن.............. با آن چشمهای زیبایت نگاهم کن ای عشق من،نگاه تو مرا دیوانه تر می کند. نگاه زیبایت را باور دارم،زیرا درون آن یک دنیا محبت میبینم. نگاهت را باور دارم زیرا در نگاهت معنای واقعی عشق را میبینم و کلمه دوستت دارم را می خوانم و با تمام وجودم حس می کنم که چقدر مرا دوست داری! نگاهم کن،با نگاهت صدایم کن،با صدایت آرامم کن. نظرات شما عزیزان:
![]() |