|
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 1:9 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
روزی که به دنیا آمدم،به من آموختن که دوست بدار و حال که دوست می دارم می گویند که فراموشش کنم........ روزی که الفبای عشق را همچون باران بهاری بر قلب من باریدی دیگر با تمام وجود دیوانه وار تو را دوست می دارم و حال می گویم که فرا موشت کنم.......... حال که وجودم را آمیخته ام و فکر و ذهنم را به تو بخشیده ام،می گویند فراموشت کنم......... حال که غروب غم هایت و طلوع شادی هایت را به ارمغان آورده ام می گویند فراموشت کنم. ولی می گویم که تو را با تمام وجود،با تمام هستی دوستت دارم و فراموشت نخواهم کرد. نظرات شما عزیزان:
![]() |