گمان کردم که او عـــاشق ترین عـــاشق در این دنیاست!
گمان کردم که غمخواری برای یک دل تنهاست!
از عــشــق خود به من میگفت از عاشق ها سخن میگفت!
از اشکی داغ وآتشزن همیشه چشم او پر بود!
ولی افسوس همه از عشـــق گفتنها تمام گریه کردنها تـــظاهر بود!
همه عاشق نوازی هاتمام صحنـــه سازی هاتظاهـــر بود!
به خود گفتم دوباره بخت یارم شود.
به خود گفتم که پایانی برای انتظـــارم شود.
به خود گفتم دوباره نوبت فصل بهارم شود.
ولی افسوس همه از عشق گفتنها تمام گریه کردنها تظاهر بود...
همه عاشق نوازی ها
تمام صحنه سازی ها
تظاهر بود....
تظاهر بود .....
تظاهر بود.....
گمان کردم که او عـــاشق ترین عـــاشق در این دنیاست.
نظرات شما عزیزان: